تصوير هفت آسمان در قرآن و «تمام نهج البلاغه» (3)


 

نويسنده:حجه اللاسلام والمسلمين دکتر سيد علي رضا حجازي(1)




 

3. آسمان دنيا
 

درسه آيه از قرآن آمده که خداوند السماء الدنيا را به کواکب يا مصابيح آراسته است (فصلت، آيه 12؛ صافات، آيه 6؛ ملک، آيه 5). اين تعبير دردو مورد از آنها پس از عبارت سبع سماوات آمده است (فصلت، آيه 12؛ ملک، آيه 5).
دراين خصوص که مراد از السماء الدنيا کدام است اختلاف نظر هست. طبق نظر برخي، مقصود از آن اولين طبقه جو زمين به نام تروپوسفراست که ابرها،رعد وبرق، برف، تگرگ، وباران در آن پديد مي آيد(قرشي،همان، ذيل بقره، ث 29).
برخي براين نظرند که مراد از السماء الدنيا همين آسمان مشهود است وشش آسمان ديگر براي بشر شناخته نيست (طباطبائي ، همان ، ديل فصلت، ص 12؛ جوادي آملي، همانجا؛ مکارم شيرازي وهمکاران، همان، ذيل البقره ؛ ومغنيه،همان، ذيل الطلاق، ص 12).
برخي معتقدند که نظر نخست نادرست است ، زيرا نه مردم عصر نزول طبقه اي به نام تروپوسفر مي شناختند ونه کواکب در جو زمين قرار دارند . نظر دوم را نيز درست نمي دانند، زيرا بر اين باورند که هفت آسمان نزد مردم عصر نزول شناخته شده بود. بنابراين در قرآن دردو موردعبارت السماوات السبع (مؤمنون، آيه 86؛ اسراء، آيه 44) و در 190 مورد السماوات آمده است که «ال» تعريف در آنها حاکي از شناخته بودن آسمانهاي هفت گانه نزد آنان است.برخي نيز گفته اند اگر بخواهيم اين آيات رادر بستر تاريخي آنها معنا کنيم، بايد بگوييم مراد از هفت آسمان به ترتيب آسمانهاي ماه، عطارد، زهره، خورشيد، مريخ، مشتري، و زحل است که قدما با درک ظاهري و چشم غير مسلح خود شناخته بودند. براين اساس ، آسمان اول همان آسماني خواهد بود که ماه در آن سير مي کند (نکونام، همان، ص 137 به بعد).
به نظر مي رسد مردم بين النهرين وعرب چون در بيشتر شبها ثوابت را همراه ماه مي ديدند از سر پندار سطحي خود ثوابت را در آسمان اول مي دانستند (مجلسي، همان، ص 55، 231 «پاورقي» و 251). اين باور برخلاف ديدگاه بطلميوس است که ثوابت را بر فراز آسمان هفتم مي دانست (رضايي اصفهاني ، همان، ص 127 و159).
برخي احتمال داده اند که شايد اين آيات تا حدودي همان معناي حقيقي اوليه ي هفت آسمان را، که ريشه در تمدن بين النهرين دارد، افاده مي کند، اما در آيات ديگر که واژه سماوات وجز آن با واژه سبع نيامده ، معناي حقيقي اوليه چندان منظور نظر نيست، بلکه از هر دو سماء وسماوات يک معنا قصد مي شود وآن عبارت از همان آسمان مشهود است. شاهد اين معنا اين است که در قرآن کريم هيچ گزارشي تفصيلي راجع به آسمانها مشتمل برذکر ويژگي هر يک از آنها نيامده است.
از مهم ترين آياتي که در آن تعبير السماء الدنيا آمده، آيات 11 و 12 از سوره فصلت، به اين قرار است: ثم استوي الي السماء وهي دخان فقال لها وللارض ائتيا طوعا او کرها قالتا اتينا طائعين* فقضاهن سبع سماوات في يومين واوحي في کل سماء امرها وزينا السماء الدنيا بمصابيح وحفظا ذلک تقدير العزيز العليم.
سپس نتيجه گرفته شده که دراين دو آيه قراين چندي وجود دارد که حاکي است مراد از سبع سماوات همين آسمان مشهود است .ضمير هن در فقضاهن به المساء در آيه قبل از آن برمي گردد، يعني خداوند السماء را، که نخست به صورت دود (دخان) بود، به هفت آسمان تبديل کرد؛ چنانکه در جاي ديگر آمده است : ثم استوي الي السماء فسواهن سبع سماوات (بقره ، آيه 29). بنابراين بايد هفت آسمان را در همين آسمان مشهود جستجو کرد.
اين اظهار نظر به نوعي مصادره به مطلوب است، زيرا معناي السماء را به همين آسمان مشهود محدود کرده وبعد هفت آسمان را در همين آسمان مشهود جستجو کرده است؛ حال آنکه معناي آيه همين آسمان مشهود نيست، بل مطلق آسمان است واز طرفي هر «ال» که «ال» تعريف نيست تا بگوييم مراد از السماء آسمان مشهود است. اصلا هنگام آفرينش آسمان وزمين انسان وشاهدي نبوده!
برخي هم استدلال کرده اند که اگر مراد از سماوات آسمانهايي غير از همين آسمان مشهود بود، اقتضا داشت در قرآن شرحي در باره آنها مي آمد تا مخاطبان قرآن با آن آسمانها هم آشنايي پيدا مي کردند؛ حال آنکه چنين نيست ودر هيچ آيه اي از قرآن توضيحي ، حتي به اجمال، در باره آسمانهاي ديگر نيامده است، بلکه آمده است که به آسمانهاي هفت گانه نظر کنيد (ملک، آيه 3) وماه وخورشيددر آسمانهاي هفت گانه قرار دارد (نوح، آيات 15 و 16).
درپاسخ بايد گفت شايد مهم ترين اشکال دراين گونه اظهار نظرها اين باشد که برخي نزول قرآن و فهم آن را منحصر در مخاطبان عصر پيامبر (ص) مي دانند وتوقع دارند همه آيات واسرار قرآن را همگان در هر زمان ومکان و بدون مراجعه به عدل قرآن وثقل اصغر وتوضيح آنان بيابند وبفهمند. اگر، درکنار قرآن ، نيم نگاهي به احاديث فراوان پيشوايان ومعصومان وتوضيحات مبسوط آنان در باره زمين و آسمان مي افکندند، ديگراين توقع را نمي داشتند که بايد درباره آنها شرحي در قرآن مي آمد تا مخاطبان قرآن با آنها آشنايي مي يافتند.در ادامه به برخي از روايات اشاره خواهد شد.

4. آسمانهاي هفت گانه در تمام نهج البلاغه وروايات ديگر امامان
 

4. 1 آسمانهاي هفت گانه درتمام نهج البلاغه
 

امير مؤمنان درخطبه 91، که به خطبه اشباح معروف است، درباب آفرينش آسمانها مي فرمايد:
ونظم بلا تعليق رهوات فرجها ولا حم صدوع انفراجها و وشج بينها وبين ازواجها و ذلل للهابطين بامره والصاعدين باعمال خلقه حزونه معراجها.
نادها بعد اذ هي دخان فالتحمت عري اشراجها وفتق بعد الارتتاق صوامت ابوابها واقام رصدا من الشهب الثواقب علي نقابها و امسکها من ان تمور في خرق الهواء بايده وامرها ان تقف مستسلمه لامره وجعل شمسها آيه مبصره لنهارها وقمرها آيه ممحوه من ليلها فاجراهما في مناقل مجراهها وقدر سيرهما في مدارج درجهما ليميز بين الليل والنهار بهما وليعلم عدد السنين والحساب بمقاديرهما
ثم علق في وها فلکها وناط بها زينتها من خفيات دراريها ومصابيح کواکبها و رمي مسترقي السمع بثواقب شهبها و اجراها علي اذلال تسخيرها من ثبات ثابتها ومسير سائرها وهبوطها وصعودها ونحوسها وسعودها (و گشادگي [وتنگي] وپست و بلنديها را منظم کرد، وشکافهاي آن را به هم آور، و هريک را با آنچه جفت آن بود پيوند نمود ودشواري فرود آمدن و برشدن را آسان فرمود. بر فرشتگاني که فرمان او را به خلق رسانند يا اعمال آنان را بالا برند وبه ثبت در آرند.
آسمان را که دودي بود متراکم بخواند، بيامد وسر بر خط گذاشت، و هر جزء آن جزء ديگري را نگاه داشت. پس، درهاي بسته آن را بگشاد وبر شکافها نگهباناني از شهابهاي روشن نهاد، و نگاهشان داشت چنانکه بايد، تا در فضاي شکافته به جنبش درنيايد، و بفرمود به آسمان تا بماند گردن نهاده به فرمان، وآفتاب را آيتي کرد روشن کننده که به روز در آيد ، وما را آيتي که تاريکي شب نور آن بزدايد.پس آفتاب وماه را در منزلگاههاشان روان فرمود، و مدت گردش آن دو را در خانه ها معين نمود تا بدين گردش روز را از شب دانند وحساب ساليان و اندازه گيري زمان را توانند.
پس ، درفضاي هر آسمان فلک آن را آويزان کرد، وزينتي از گوهرهاي تابنده وستارگان رخشنده بدانها بست وفروزان کرد، وشيطانهاي دزديده نيوش را با نيازک (شهاب) هاي روشن براند، وستارگان را بدان سان که بايد رام ومسخره گرداند، چنانکه ثابت آن بر جاي ماند و گردنده آن روان وبالا رونده، و فرود آينده، ونحس ، وسعد آن به فرمان ؛ شهيدي، همان، خطبه 91،ص 77 و 78).
امير مؤمنان (ع)، در چگونگي آفرينش زمين و آسمان ورتق و فقتق طبقات آن، چنين مي فرمايد:
وکان من اقتدار جبروته وبديع لطائف صنعته ان جعل من ماء البحر الزاخر المتراکم المتقاصف يبساً جامداً ثم فطر منه اطباقا ففتقها سبع سماوات بعد ارتتاقها فاستمسکت بامره و قامت علي حده وارسي ارضاً يحملها الاخضر المثعنجر والقمقام المسخر قد ذل لامره واذعن لهيبته و وقف الجاري منه لخشيته.. (واز نشانه هاي توانايي و عظمت وشگفتي دقيقه هاي صنعت او اين است که از آب دريايي موج زننده و هر موجي موجي را شکننده، خشکي پديد آورد، وآن را طبقه ها کرد. پس طبقه ها را از هم گشود، وآن را هفت آسمان فرمود، از آن پس که به يکديگر بسته بود، وبه فرمان او آسمانها چنگ در يکديگر نهادند وآنجا که بر پايشان کرده بود ايستادند، وزميني را ايستانيد استوار برجاي وپايدار، که برمي دارد آن را آبي سبز رنگ روان، و دريايي به فرمان. براي فرمان پروردگار خوار وبزرگي او پذرفتار، و آب روان بايستاد واز بيم او سر به فرمان نهاد، همان، خطبه 211، ص 244).
امير مؤمنان (ع) درپاسخ به اين کواء، که از تفسير آيه انا زينا السماء الدنيا بزينه الکوکب (صافات، آيه 6) پرسيده بود ، کواکب را به نجوم تفسير مي فرمايد ومراد از تزيين آسمان فرودين را به زينت کواکب همين ستارگاني مي داند که در آسمان اول اند و شهرهايي همچون شهرهاي زميني دارند وهر شهري با ستوني از نور مربوط و پيوسته است که طول آن ستوني نوراني به قدر مسير دويست وپنجاه سال راه است: ان لهذه النجوم التي في السماء مدائن مثل المدائن التي في الارض مربوطه کل مدينه الي عمود من نور طول ذلک العمود في السماء مسيره مأتين وخمسين سنه (موسوي فر ، 1426ق ، ج3، ص 152؛ کمره اي ، 1387 ، ص 189).
حال اگر مراد از آسمانهاي هفت گانه همان آسمان معهودي باشد که اجرام هفتگانه ماه، عطارد،؛ زهره، خورشيد، مريخ ، مشتري ، وزحل در آن قرار دارند، پس جايگاه آسمان فرودين و کواکب آن وشهرهاي آن درکجاست؟ اما اگر مراد از آسمان اول را همين آسمان مشهود وتا حدي شناخته بدانيم وشش آسمان بعدي را همچنان ناشناخته بينگاريم ، آنگاه اين فرضيه را مي توان پذيرفت که بشر هنوز به ستارگاني که شهرهايي همچون شهرهاي زميني دارند دست نيافته است؛ آن هم شهرهايي که با ستوني از نور درهمين آسمان دنيا به هم مرتبط و پيوسته است.

4. 2 نامها ورنگهاي آسمانهاي هفت گانه در تمام نهج البلاغه
 

مردي شامي (ظاهرا ابن کواء) درمسجد جامع کوفه از امير مؤمنان (ع) درباره چيستي آفرينش آسمانها مي پرسد وپاسخ مي شنود که آسمانها از بخار آب آفريده شده اند. امام در پاسخ به اين پرسش که آسمان دنيا (فرودين) از چيست فرمود: آسمان دنيا از موجي مکفوف (محدود) ومهار شده است.
شگفت آور آنکه مطابق قواعد علمي، هر چند اين آسمان تموج دارد، بايد از هم بپاشد وفرو ريزد، از موجي است مکفوف ومهار شده ! (کمره اي ، همان ، ص 209).
کان علي بن ابي طالب عليه السلام بالکوفه في الجامع اذ قام اليه رجل من اهل الشام فقال: يا امير المومنين اني اسالک عن اشياء فقال سل تفقها، و لا تسال تعنتا فأحدق الناس بابصار هم فقال:... فمم خلقت السموات ؟ قال عليه السلام : من بخار الماء.. و ساله عن السماء الدنيا مما هي ؟ قال عليه السلام : من موج مکفوف (عطاردي ، 1406ق، ج2، ص 483).
دراين نقل ودرادامه همين روايت ، از طول خورشيد و ماه و ستاره سؤال مي شود، اما ابن کواء درتمام نهج البلاغه نسخه مسند، پس از پرسش درباره چيستي آفرينش آسمانها وخلقت زمين و کوهها، از رنگها ونامهاي آسمانهاي هفت گانه مي پرسد:
...فقال: ما الوان السماوات السبع و اسمائها؟ فقال له: اسم السماء الدنيا رفيع، وهي من ماء ودخان، واسم السماء الثانيه فيدوم، وهي علي لون النحاس، والسماء الثالثه اسمها الماروم، وهي علي لون الشبه والسماء الرابعه اسمها ارفلون وهي علي لون الفضه، والسماء الخامسه اسمها هيعون وهي علي لون الذهب والسماء السادسه اسمها عروس وهي ياقوته خضراء، والسماء السابعه اسمها عجماء وهي دره بيضاء (موسوي ، همان، ج3، ص 168).
امام در پاسخ مي فرمايد:
نام آسمان دنيا رفيع است وآن از آب و دود است.
نام آسمان دوم فيدوم است وبه رنگ مس است.
نام آسمان سوم ماروم است وبه رنگ (فلز) برنج است.
نام آسمان چهارم ارفلون است وبه رنگ نقره است.
نام آسمان پنجم هيعون است وبه رنگ طلاست.
نام آسمان ششم عروس است وآن ياقوتي سبز است.
نام آسمان هفتم عجماء است وآن مرواريدي سفيد وروشن است (حجازي ، 1384، ص 147).
مضمون اين روايت، به طرق مختلف و با اندک تفاوتي ، در واژه ها ونامهاي آسمانها نقل شده ، مثلا به جاي واژه هاي فيدوم، ارفلون وهيعون کلمات قيدوم، ارقلون و هيفون آمده است (صدوق، بي تا، ص 3454 وعطاردي ، همان، ج2، ص470). يا به جاي عجماء واژه ضراح آمده است. (متقي، بي تا ، ج 6، ص 170 وسيوطي، 1408ق، ج1، ص 259).
حضرت امير (ع)، دراين روايت، آسمان دنيا را رفيع مي نامد وآن را پديد آمده از آب و دود مي داند، و برخلاف ديگر آسمانها به جاي رنگ آن به جنس آسمان اول اشاره مي فرمايد که مستفاد از لفظ من درمن ماء ودخان است.البته عبارت علي لون و لفظ من در آسمانهاي ششم وهفتم نيز نيامده ، بنابراين، عبارت ياقوته خضراء و دره بيضاء ممکن است اشاره به جنس و رنگ اين دو آسمان باشد.
بايد توجه کرد که السماء الدنيا ترکيبي وصفي است نه ترکيبي اضافي، يعني دنيا وصف سماء است وبايد به آسمان فرودين، آسمان نزديک تر، پايين تر، يا آسمان اول ترجمه شود. در اين روايت مي بينيم که السماء الدنيا دربرابر السماء الثانيه والثالثه والسماء السابعه آمده . برخي مترجمان و مفسران السماء الدنيا را ترکيب اضافي گرفته اند، دربرابر آسمان نامشهود يا آسمان آخرت و آن جهان، غافل از اينکه مضاف «ال» نمي گيرد والسماء موصوف است نه مضاف! آسمانهاي هفت گانه، از منظر امير مؤمنان رنگارنگ ومشهود ورؤيت پذير است، گرچه بشر تاکنون با ضعف ابزار ونقص امکانات نتوانسته جز محيط بسيار نزديک پيرامون خود را رصد کند.

پي‌نوشت‌ها:
 

1- استاديار وعضو هيئت علمي دانشگاه قم واستاد جامعه المصطفي العالميه.Sa.hejazi@yahoo.com
 

منبع:نشريه النهج شماره 27و 28